پقرار است در محل دفتر اسناد انقلاب اسلامی با دکتر جواد منصوری از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری گفتگو کنیم. میخواهیم از ایشان که از دوستان نزدیک شهید بهشتی بودند در مورد شخصیت شهید بهشتی سوال کنیم. با تاخیر حدودا سی دقیقهای به محل میرسیم. ایشان در فضایی صمیمانه و دوستانه با ما گفتگو میکنند و البته این نکته را هم به ما متذکر میشوند که اگر شهید بهشتی بودند حتما ما باید مصاحبه را به زمان دیگری موکول میکردیم چون ایشان بسیار منظم و دقیق بودند و تاخیر برای ایشان پذیرفته شده نبود. به هر حال ضمن عذرخواهی مصاحبه را شروع کردیم تا گوشهای از مسائل مربوط به حزب جمهوری اسلامی و شخص شهید بهشتی را بررسی کنیم:
لطفا توضیح مختصریدر مورد خودتان و نحوه آشناییتان با شهید بهشتی بفرمایید. نحوه ورود شما به شورای مرکزی حزب جمهوری چگونه بوده است؟
من از دی ماه 1357 به تدریج از طریق مدرسه رفاه و همچنین کمیته استقبال از امام و همچنین در جریان فعالیتهای انقلاب با شهید بهشتی همکاری میکردم البته از قبل هم آشنایی مختصری با ایشان داشتم تا اینکه در 29 بهمن ماه حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کرد. در آن زمان در محل دفتر حزب با شهید بهشتی و آیتالله هاشمی دیدار داشتم و آنها از من دعوت کردند که در حزب فعالیت کنم. بعد از آن من عملا درگیر کار در سپاه شدم و شبانه روز وقت من را میگرفت. اما در اواسط فروردین 58 شورای مرکزی حزب در غیاب من بنده را به عنوان عضو شورای مرکزی انتخاب کردند و در سه کنگره آتی حزب هم بنده مجددا به عضویت شورای مرکزی درآمدم. بنابراین در طول سالهای 58 و 59 تا 7 تیر سال 1360 جلسات زیادی با شهید بهشتی در شورای مرکزی و اجرایی حزب داشتیم. با توجه به آشنایی شهید بهشتی و اطلاع ایشان از سوابق بنده، از من میخواستند در جلسات حزب حضور داشته باشم. به عنوان نمونه من در سال 59 و 60 در شورای اجرایی حزب حضور داشتم و مسئولیتهای مختلفی در شاخههای مختلف حزب داشتم. در مورد فعالیتهای داخل حزب ایشان به عنوان دبیر کل حزب بسیاری از فعالیتهای حزب را تحت نظر داشتند و اکثر امور با نظر ایشان صورت میگرفت.
حزب جمهوری اسلامی با چه هدفی تشکیل شد؟ آیا صرفا بر اساس حمایت از اصل انقلاب بود؟ زیرا بعدها خیلی از اعضا خط مشی بسیار متفاوتی را در پیش گرفتند.
در سیستم موجود در واقع باید حزب اداره کننده کشور باشد و شاید بسیاری از مشکلات موجود کشور به دلیل نبود یک حزب فراگیر است. تجربیات چندین دهه نشان داده بود که اگر تشکلی موجود باشد که افراد همفکر یا کسانی که دارای افکار نزدیک با یکدیگرند اگر در کنار هم جمع شوند میتوانند بسیار تاثیرگذار باشند اما حزب جمهوری اسلامی افراد را در ابتدا صد درصد از نظر فکری انتخاب نکرد زیرا هم دایره محدود میشد و انقلاب هم از یک سری نیروها محروم میشد. این یک اصل در حزب بود لذا اعضای شورای مرکزی به اصل انقلاب و رهبری امام کاملا معتقد بودند ولی طبیعتا در یک سری مسائل اختلاف نظراتی وجود داشت. نکته دوم اینکه ما در اداره امور کشور منحصرا به حزب فکر نمیکردیم. در دنیا این طور است که اگر نخستوزیری از حزبی انتخاب شود تمام اعضای کابینه از آن حزب انتخاب میشوند. ولی ما حتی از افرادی استفاده میکردیم که موافق حزب نبودند ولی از آنجایی که به کمک انقلاب میآمدند ما از آنها استفاده میکردیم. بزرگترین نمونه هم شهید رجایی بودند که عضو حزب نبودند ولی حزب بیشترین حمایتها را از ایشان انجام داد.
در خود حزب راجع به شخص بنی صدر و شهید رجایی اختلافی وجود نداشت؟
طبیعتا اختلاف نظرهایی وجود داشت ولی وقتی بحث میشد و جمع به نتیجهای میرسید بحث متوقف میشد و همه میپذیرفتند. البته شهید بهشتی به گونهای بودند که هم میتوانستند نظرات و هم شخصیتها را به سوی خود جلب کنند.
شهید بهشتی تز جذب حداکثری و دفع حداقلی را قبول داشت و بسیار رعایت میکرد ولی خب خوشبینیهایی هم به برخی افراد داشتند که بعد از 14 اسفند 59 نظرشان نسبت به این افراد تعییر کرد و مطمئن شدند که نمیتوان به این افراد اعتماد کرد و نامهای هم خطاب به حضرت امام نوشتند و موضع خود را نسبت به سکوتی که تا آن زمان داشتند، اعلام کردند.
علل اقبال مردم به حزب چه بود؟
حزب جمهوری اسلامی به دلیل حضور شخصیتهای برجسته و همچنین نهادسازی و ساختارمند کردن انقلاب، پایگاههای نظام را عملا در میان مردم در اختیار خود کرده بود و به همین دلیل برخی گروهها با حزب و به خصوص شهید بهشتی مخالف بودند و دشمنی داشتند.
این گروههای مخالف و معاند دقیقا چه کسانی بودند؟
مخالفین حزب جمهوری اسلامی طیف گستردهای از کمونیستها و نهضت آزادی بودند و حتی برخی روحانیون کشور را هم شامل میشد. فکر میکردند اشخاص برجسته حزب تعیین کننده اوضاع کشور هستند و عدهای به صراحت از عدم نقشآفرینی در امور کشور گلایهمند بودند. حتی کسی که نمیخواهم اسمش را ببرم صراحتا به من گفت چرا تو عضو شورای مرکزی حزب باشی و من نباشم؟! این مورد خیلی مهم است و از این نظر خیلی با شهید بهشتی دشمنی داشتند این را هم به شما بگویم که حتی عدهای در اوایل انقلاب با وجود اگاهی از ماهیت بنی صدر به دلیل دشمنی با شهید بهشتی از بنی صدر حمایت کردند!
یعنی معتقید علاوه بر دشمنیهای ایدئولوژیک حسادت به شهید بهشتی هم در دشمنیها موثر بوده است؟
قطعا، قطعا همین طور بوده است.